کد مطلب:90348 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

داستان خوف یکی از صحابه











«قال عمران بن الحصین و ابوسعید الخدری، نزلت الایتان من اول السوره (سوره ی حج) لیلا فی غزاه بنی المصطلق و هم حی من خزاعه و الناس یسیرون فنادی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فحثوا المطی حتی كانوا حول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فحثوا المطی حتی كانوا حول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقراها علیهم، فلم یر اكثر

[صفحه 267]

باكیا من تلك اللیله، فلما اصبحوا لم یحطوا السرج عن الدواب و لم یضربوا الخیام و الناس ما بین باك او جالس حزین متفكر.»:

عمران حصین از ابوسعید خدری نقل می كند كه دو آیه ی اول سوره ی حج: «یا ایها الناس اتقوا ربكم ان زلزله الساعه شی ء عظیم یوم ترونها تذهل كل مرضعه عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حملها و تری الناس سكاری و ما هم بسكاری و لكن عذاب الله شدید.»: ای مردم، خداترس و پرواپیشه باشید كه زلزله ی روز قیامت، بسیار حادثه ی بزرگ و واقعه ی سختی خواهد بود. آنگاه كه هنگامه ی آن روز بزرگ را مشاهده كنید، هر زن شیرده از هول و هراس، طفل شیر خوار خود را فراموش كند و هر زن آبستن بار خود را بیفكند و مردم را در آن روز بی خود و مست بنگری، در صورتی كه مست نیستند ولی عذاب خدا سخت و دشوار است چنانكه از هول آن مردم، مست و مدهوشند.»

در شبی كه پیامبر، برای غزوه ی بنی مصطلق تیره ای از قبیله ی خزاعه در حركت بود نازل شد. منادی پیامبر، اعلام نمود كه اكنون پیامبر، در حال پذیرش و استماع وحی است، مردم با عجله خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسانده، دور او حلقه زدند، پیامبر این دو آیه را قرائت نمود و مردم، های های گریه كردند، چنان گریه ی آنها شدت داشت كه مانند گریه ی آن شب، دیده نشده بود و تا صبحدم، در حال گریه بودند. بامداد آن روز كسی به فكر استراحت نبود و زین از مركبها، برنداشته و خیمه ها را برپا نكردند، همچنان مردم در روز بعد نیز، گریه كنان و یا در هاله ای از اندوه به سر بردند.

لیث بن سلیم گفت: از یكی از یاران پیامبر شنیدم، كه گفت رسول خدا روز بسیار گرمی، در سایه ی درختی نشسته بود، ناگهان مردی از راه رسید و لباسها را از تن بیرون كرد و روی ریگهای گرم خوابید و پشت، شكم و صورت را بر خاكها گذاشته و می گفت: ای نفس! گرمای اینجا و حرارت ریگهای داغ را بچش، تا بدانی در آینده، به تو چه خواهد رسید، پس از مدتی، نه چندان كوتاه از جا برخاست و لباسها را به تن

[صفحه 268]

نمود و خواست از آنجا برود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم كه منظره را تماشا می كرد و كار او را شگفت انگیز می دید، او را صدا زد و از علت این عمل پرسش نموده و فرمود: امروز از تو عملی دیدم كه تاكنون از هیچ كس ندیده ام! عرض كرد یا رسول الله: خوف مقام الهی در قیامت، مرا به این عمل وادار نمود، با اینكه می دانم عذاب الهی، در روز قیامت برای گناهكاران بسی سخت تر و شدیدتر است.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل او را تحسین نمود و آفرین گفت، سپس فرمود: عمل تو در این روز، اهل آسمانها را به تحسین واداشت، آنگاه به یاران گفت: دور او جمع شوید، تا برای شما دعا كند، زیرا دعای امروز او، به اجابت مقرون خواهد بود، اصحاب گرد وی جمع شدند و او دعا می كرد و آنها آمین می گفتند:

«اللهم اجمع امرنا علی الهدی و اجعل التقوی زادنا و الجنه مابنا.»: پروردگارا ما را هدایت كن و قدمهای ما را استوار گردان و تقوا را توشه ی راه ما قرار ده و ما را در بهشت جای ده و مستقر گردان.

[صفحه 269]


صفحه 267، 268، 269.